بوی عیدی بوی توپ

 

 

بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو

بوی یاس جا نماز ترمه مادربزرگ

با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم

شادی شکستن قلک پول

وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد

بوی اسکناس تا نخورده لای یه کتاب

با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم

فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه

شوق یک خیز بلند از روی بو ته های نور

برق کفش جفت شده تو گنجه ها

با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم

عشق یک ستاره ساختن با دلک ترس

نا تموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه

بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب

با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم

بوی باغچه بوی حوض عطر خوب نذری

شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن

توی جوی لاجوردی هوس یه آبتنی

با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم.......... 

به یاد فرهاد

نظرات 2 + ارسال نظر
جرجیس شنبه 8 فروردین 1388 ساعت 13:34

دلم شعر می‌خواهد امشب و بوسه

و نوایی که نام مرا زمزمه کند در خلوت

و گوشی که صدای مرا تشخیص دهد در همهمه

و دلی که بلرزد به یاد من

و دستی که نوازش بداند

و گونه‌ای که سرخ سرخ باشد از شرم

دلم شعر می خواهد امشب و مهتاب

و نوری که روشن کند شب را به جای روز

و گرمایی که بسوزاند لب را به جای دل

و عشقی که آشکار است در ضربان تند قلب من.

جرجیس شنبه 8 فروردین 1388 ساعت 14:01

من در این بی تابی
من در این مهلکه دردآشوب
پی آغوش توام
ای در آغوش تو آرامش دریای خیال
من در آغوش تو جان میگیرم
من به آرامش دستان تو ایمان دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد