من آواره کوچه های دلواپسیم

اسیر زندان تنهایی

اینجا زندگی بی حضور تو مرگ را تجربه می کند

و باران بی صدا خواندن را

و غروب محکوم به تنها ماندن است

اینجا دزدان فراموشی خاطرات عشق را به تاراج می برند

و سربازان شب آفتاب را به زمستان تبعید کرده اند

ومن میان هیاهوی سکوت عشق را می خوانم

وانعکاس فریادم نام تو را زمزمه می کند

تا ثانیه ها بدانند حتی اگر مرا به جرم از تو خواندن به سکوت زنجیر کنند

عاشقانه تر خواهم خواند

 

نظرات 3 + ارسال نظر
میلاد جمعه 7 اسفند 1383 ساعت 22:16 http://paien0bala.blogsky.com

به من هو سر بزن تا لینک بدیم

سلام
با احترام اعلام مينايم لينکتان در سرزمينم گذارده شد
با اميد به پيوستگی هميشگی
سربلند باشيد
پرستو

۴خواهر دوشنبه 10 اسفند 1383 ساعت 19:39 http://www.fattaneh.persianblog.com

سلام خوووووووبین من همینجوری حدس زدم حالا راستش رو بهم بگین!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد