باید رفت

چشم در چشم ستاره ای باید دوخت

و هر از گاه به سوسوی دلی پاسخی باید گفت

سفری باید رفت

و سبکبال چو باد گذری باید کرد

سفر از خواب به نور

گذر از کوچه ی نومیدی و وهم تا سرا پرده شور

و تو باید به پرواز درآیی و نگاهی فکنی

به ازل ،به همان روز که تاریخ اجل

به سر سردر پیشانی تو نصب شدست

و تو غافل ز همه کار جهان جام به دست

بنهی گام درآن ساده و مست

گه از این جام شراب شربت شهد بنوشی و گه طعمی گس

و سر انجام به آن روز رسی که سفر باید رفت و گذر باید کرد...

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 7 آذر 1384 ساعت 01:59 http://bood,blogsky.com

سلام
سلام به تو که تمام خوبی ها در تو خلاصه شده است
تقدیم به تو که در شهر چشمانت نفس ملکوتی ترین دوستیها را یافتم
روایت دوستی بس طولانی است وبرای توانایی گفتار در این مبحث کوتاه نا گفتنی می باشد
از من می خواهی
که انچه در دل دارم بر این صفحات ببخشم ولی احساس درونیم را نمی توانم با هیچ لفظی به تصویر کشم زیرا که دوستی احساس پیوستگی قلبهاست زمانی چون خورشید در افق ضمیرم طلوع نمودی وبا لبخندی پر طراوت هنگام پر اشوب دریای دلم را به رود خانه محبت مبدل ساختی ونوای دلم را فرح بخشیدی
ای دوست امیدوارم که در وقایق شونات زندگی خوش وخرم باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد