بارون

 وقتی که بارون می یاد 
قطره هاش دونه دونه 
میریزه 
دستاتو باز می کنی
به اندازه هر چندتاش 
که تونستی بگیری 
دوستم داری

 ولی به اندازه 
اون قدری که نتونستی بگیری

من دوستت دارم


عشق یعنی...برای همیشه

 
  
عشق یعنی...برای همیشه
 
عشق یعنی... با هم به ستاره ها رسیدن
عشق یعنی... یه موسیقی بدون کلام
عشق یعنی... حساب ساعت هایی رو که از هم دورین داشته باشی
عشق یعنی... منتظر تلفنش بمونی
عشق یعنی... زیبا ترین لبخندی که میشه زد
عشق یعنی... چیزی که فراموش نشدنیه
عشق یعنی... بتونین دربارهء همه چیز با هم حرف بزنین
عشق یعنی... یه لیوان با دو تا  نی
عشق یعنی... مجبور باشی دنبالش بری
!عشق یعنی... بعضی وقتا یه شوک
عشق یعنی... بیشتر به اون فکر کنی تا به خودت
عشق یعنی... وقتی هر دو یه احساس داشته باشین
عشق یعنی... چیزی مثل برنده شدن توی قرعه کشی
عشق یعنی... وقتی فکرش از سرت بیرون نمیره
عشق یعنی... برای خوشحالی آماده بودن

آه ، باران

 

آه ، باران

 

ریشه در اعماق اقیانوس دارد -  شاید  

این گیسو پریشان کرده

بید وحشی باران .

یا ، نه ، دریایی است گویی ، واژگونه ، بر فراز شهر ،

شهر سوگواران .

 

 هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش

ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر ، با تشویش :

رنگ  این شب های وحشت را

تواند شست آیا از دل یاران ؟

  

چشم ها و چشمه ها خشک اند .

روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ ،

همچنان که نام ها در ننگ !

 

 هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد .

آه ، باران ،

ای امید جان بیداران !

بر پلیدی ها - که ما عمری است در گرداب آن غرقیم

آیا‌، چیره خواهی شد ؟